امروز مینویسم که میخواهم عوض شوم، توضیح نمیدهم که چقدر می خواهم عوض شوم ، یا چه چیزهائی از خودم را عوض کنم. فقط به خودم اشاره می کنم من اشاره کردن را دوست دارم . فکر میکنم دنیای امروز دنیای اشاره هاست. به قول مولانا (آنکس از اهل بشارت که اشارت داند)
صبح زودتر از خواب بیدار می شوم ،نه به خاطر دانشگاه نه به خاطر اینکه درس بخوانم و نه به خاطر بازی تشریفاتی والیبال ایران و کره نه ، فقط برای اینکه بیشتر در بیداری زندگی کنم فقط همین و فرصت بیشتری به خودم بدهم . طبق روال معمول شبها هم که تا نیمه شب بیدار هستم و نهایت خوابم 5 ساعت می شود و می خندم به تمام آسیبها و مرضهائی که می تواند در اثر کم خوابی نصیبم شود مگر چقدر زنده هستم گور پدر همه شان و در عین حال ایمان دارم به جمله ی چگوارا (دیگر نباید خفت)
تغییر می کنم ، خیلی ساده یک مزه ی جدید را امتحان می کنم من آدمی هستم که خیلی کم به سمت چیزهای امتحان نکرده می روم ولی سعی می کنم به غایت چیز هائی که امتحان کرده ام برسم اما این هم جزء همان برنامه عوض شدنهای من است امروز برای اولین بار انبه می خورم مزه ی خوفی دارد اما خوفتر از آن برای من امتحان کردن یک چیز به این جدیدی است ، دهنم گس می شود ، شادی عجیبی میدود زیر پوستم . این برنامه هر روز من است انجام دادن کاری جدید هر چند بسیار کوچک : حتی در این حد که بر روی شیشه اتوبوس با انگشت رباعی قشنگی بنویسم که فقط خودم بتوانم بخوانمش . روی شیشه اتوبوس می نویسم:
سرد است تبی که در تنم افتاده
نام چه کسی از دهنم افتاده
یک روز یقینا خفه ام خواهد کرد
دستی که به دور گردنم افتاده
یک دختر کوچولو تاکید می کنم ، کوچولو که موهایش را از دو طرف بافته است برایم از توی ایستگاه دست تکان میدهد کوچکتر از آن است که جمله ی مرا خوانده باشد اما فکر می کنم جوابم را گرفته ام ، یک نفر برایم از صمیم دل ، دست دوستی تکان داده است ، واقعیِ واقعی.
امروز صبح که زودتر از خواب بیدار شدم روی آینه ی ضد بخار بخار گرفته ی دستشوئی نوشتم :
آفتابی لب درگاه شماست که اگر در بگشائید، به رفتار شما می تابد.
ماری که نتواندپوست بیندازد نابود می شود.به همان سان جان هایی که از تغییرباورهایشان باز داشته می شوند از جان شدن بازمیماند.
{نیچه}
تغییر کن
تغییر کن تا زنده بمانی
و الا در گرداب متعفن شخصیت خود غرق خواهی شد.
------------------------
امتحان کن
امتحان کن چیز های جدید را
والا در منجلاب بد رنگ تجربه هایت گم می شوی.
------------------------
تغییر مال کسانی است که خود را قبول ندارند
تغییر کردن عین بی شخصیتی است
تغییر نشان دهنده ی سست عنصری است
تغییر و تغییر کردن یه بحث پیچیده و حساس است
اینکه آیا باید تغییر کرد؟چطور و چه جور؟
لوازم و ابزار تغییر چیست؟چه نوعی از تغییر خوب است؟
تا چه حد باید باشد؟ و ...............
ممنون میشم اگه یه کم روشنتر به این مبحث مهم بپردازی
حالا که رو یه مبحث مهم دست گذاشتی منم با ممد موافقم که بازش کنی.ما هم خوشحال میشیم.
موفق باشی / مثل همیشه که هستی
شاید حواسمان نباشد ولی یادمان باشد که با تغییر زنده ایم
خوبه .حتی در حد یک تنبه .من خیلی تغییر رو دوست دارم .ولی توان می خواد .اگه به چشم یه پیشنهاد بهش نگاه کنم پیشنهاد خوبیه .این روزا خوب نیستن .شاید بشه تغییرشون کرد. فردا انبه خواهم خورد!
بنویس که خوب مینویسی
داریم زندگی می کنیم .... کار می کنیم و هزار و یک عمل دیگر
پس مجبوریم تغییر کنیم.
داریم زندگی می کنیم .... کار می کنیم و هزار و یک عمل دیگر
پس مجبوریم تغییر کنیم.
تغییر ، تحول ، تنوع
رمز زندگی آدم
تغییر کن تا موفق شوی.
متن فوق العاده ای نوشتی
تغییر کردن رو با یه تغییر کوچک نشون دادی
کار جالبی بود
من امروز انبه خوردم
باور نمیتونی بکنی چقدر برایم جالب بود.
خوشحالم
من من
من من
من من
من من
من من
من من
من من
من من
من من
دایره